راتاراتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

دنیای راتا

عشق مامان

دلبندم! در زندگی که پیش رو داری مفاهیم زیادی هست که با آنها آشنا خواهی شد. یکی از زیباترین شان عشق است که امیدوارم تا الان هم توانسته باشی باز بشناسی اش! این حس عجیب همان گرمایی است که آفریدگارت هنگام روح بخشیدن به تو در دستان ملکوتی اش داشت و زمان در آغوش کشیدنت همچون بوسه ای در قلبت به ودیعه گذاشت تا روزی همچون گل در تو بشکفد. پسرم! برای تو زندگی سراسر عشقی را آرزو می کنم. عشق به همه آنچه که لایق دوست داشتن است: خدایت، سرزمینت، مردم جهان، دنیای اطرافت، فرزندت و همسرت، پدر و مادرت. پسرم بدون عقل عاشق نشو و بدون شناخت پیش نرو. دوست داشته باش ولی پیش از آنکه دوست بداری سر منشا عشقت را بشناس. اگر مسیرش صحیح بود اجازه بده این رود خروش...
14 آذر 1390

عشق مامان

دلبندم! در زندگی که پیش رو داری مفاهیم زیادی هست که با آنها آشنا خواهی شد. یکی از زیباترین شان عشق است که امیدوارم تا الان هم توانسته باشی باز بشناسی اش! این حس عجیب همان گرمایی است که آفریدگارت هنگام روح بخشیدن به تو در دستان ملکوتی اش داشت و زمان در آغوش کشیدنت همچون بوسه ای در قلبت به ودیعه گذاشت تا روزی همچون گل در تو بشکفد. پسرم! برای تو زندگی سراسر عشقی را آرزو می کنم. عشق به همه آنچه که لایق دوست داشتن است: خدایت، سرزمینت، مردم جهان، دنیای اطرافت، فرزندت و همسرت، پدر و مادرت. پسرم بدون عقل عاشق نشو و بدون شناخت پیش نرو. دوست داشته باش ولی پیش از آنکه دوست بداری سر منشا عشقت را بشناس. اگر مسیرش صحیح بود اجازه بده این رود ...
14 آذر 1390

دلتنگی های یک مادر

سلام گل پسرم.... امروز دلم خیلی گرفته، کاش بزرگ تر از این بودی که الان هستی دلم میخواد برات حرف بزنم، حرفهایی که هیچ کس ازش خبردار نشه.....       وجودم،   دلم میخواد فریاد بزنم تا گوش آسمون پاره بشه.                                      دلم میخواد ساعتها اشک بریزم،                        ...
14 آذر 1390

دلتنگی های یک مادر

سلام گل پسرم.... امروز دلم خیلی گرفته، کاش بزرگ تر از این بودی که الان هستی دلم میخواد برات حرف بزنم، حرفهایی که هیچ کس ازش خبردار نشه..... وجودم، دلم میخواد فریاد بزنم تا گوش آسمون پاره بشه. دلم میخواد ساعتها اشک بریزم، دلم میخواد افسوس روزهایی رو بخورم که باید می بودن ولی چه فایده، تو کوچکی و غرق در رویاهای شیرین خودت. چه خبر داری از جفای روزگار، ایکاش انسانها در دوران کودکی خود باقی می ماندند. ایکاش من هم با تو غرق در لحظات کودکی میشدم. لبخندت را دوست دارم، چرا که احساسم را جلا میدهد. تمامهست و بودم: چقدر سعی می کنم که ازحسم باخبر نشی ولی می فهمی از طرز نگاهم . آنوقت خودت را در آغوشم رها میکنی و ...
14 آذر 1390

چرا بی تابی میکنی ؟...مامان فدات شه

دوباره بی اشتها شدی عزیزم جز شیر هیچی نمیخوری خیلی نگرانتم بردمت دکتر برات ازمایش انگل نوشت خدا رو صد هزار شکر سالم بودی مامان فدای اون دستات بشه که وقتی دکتر آزمایشگاه خواست ازت خون بگیره گریه کردی و بابایی رو صدا زدی...بمیرم برات خلاصه فهمیدم که گل پسر من داره دندون نهمش در میاد که انقدر بی قراره و هی گوشهاشو میکشه مبارکههههههههههه عشق مامان زودتر خوب شو دارم دق میکنم وقتی غذا نمیخوری دلواپست میشم تموم زندگی من توهستی راتا جون وقتی به آب میگی ما یا به شیر میگی مم بابایی ذوق میکنه و ادات رو در میاره الان چند روزه که روی انگشتهای پات راه میری  و چه ماهرانه فدات بشم دوست دارم عزیزم ...
14 آذر 1390

چرا بی تابی میکنی ؟...مامان فدات شه

دوباره بی اشتها شدی عزیزم جز شیر هیچی نمیخوری خیلی نگرانتم بردمت دکتر برات ازمایش انگل نوشت خدا رو صد هزار شکر سالم بودی مامان فدای اون دستات بشه که وقتی دکتر آزمایشگاه خواست ازت خون بگیره گریه کردی و بابایی رو صدا زدی...بمیرم برات خلاصه فهمیدم که گل پسر من داره دندون نهمش در میاد که انقدر بی قراره و هی گوشهاشو میکشه مبارکههههههههههه عشق مامان زودتر خوب شو دارم دق میکنم وقتی غذا نمیخوری دلواپست میشم تموم زندگی من توهستی راتا جون وقتی به آب میگی ما یا به شیر میگی مم بابایی ذوق میکنه و ادات رو در میاره الان چند روزه که روی انگشتهای پات راه میری و چه ماهرانه فدات بشم دوست دارم عزیزم ...
14 آذر 1390

شیرخوارگان حسینی

به چه می نگری ای مرد.ای مسافر روزهای عاشقی. چه زیبا قد می کشد قامت کوچک تو.این روزها وقتی که نام حسین پیشانی بند تو می شود. عظمتی که نگاهت می یابد این لحظه را خلاصه خوبی هایی می کند که یاران آن سخت به یادگار سپرده اند سرباز کوچک و مسافر عاشق کاش یاور آن روزها می شدی ،روزهای دلتنگی ، روزهای تشنگی ، روزهای بی کسی . جرعه های محبت چشمانت سیراب  می کند سرزمین تفتیده عشق را. .   ...
14 آذر 1390

شیرخوارگان حسینی

به چه می نگری ای مرد.ای مسافر روزهای عاشقی. چه زیبا قد می کشد قامت کوچک تو.این روزها وقتی که نام حسین پیشانی بند تو می شود. عظمتی که نگاهت می یابد این لحظه را خلاصه خوبی هایی می کند که یاران آن سخت به یادگار سپرده اند سرباز کوچک و مسافر عاشق کاش یاور آن روزها می شدی ،روزهای دلتنگی ، روزهای تشنگی ، روزهای بی کسی . جرعه های محبت چشمانت سیراب می کند سرزمین تفتیده عشق را. . ...
14 آذر 1390

دوسال محرم با پسرم علی اکبر

هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله ... هل من مغیث‏یرجوا الله باغاثتنا». :«آیا حمایت کننده‏ای هست تا از حرم رسولخدا صلی الله علیه و اله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسی است که برای امید ثواب ما را یاری کند؟». وقتی که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صدای گریه و شیون آنها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب سلام الله علیها فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیری به سوی گلوی نازک او رها کرد، آن تیر به گلوی او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد. که در این باره سید حیدر...
6 آذر 1390

دوسال محرم با پسرم علی اکبر

هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله ... هل من مغیث‏یرجوا الله باغاثتنا». :«آیا حمایت کننده‏ای هست تا از حرم رسولخدا صلی الله علیه و اله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسی است که برای امید ثواب ما را یاری کند؟». وقتی که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صدای گریه و شیون آنها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب سلام الله علیها فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیری به سوی گلوی نازک او رها کرد، آن تیر به گلوی او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد. که در این باره سید حید...
6 آذر 1390